چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۲
نوجوان ۱۷ ساله و فرماندهی یگان تخریب لشکر ۱۷

حوزه/ کتاب «فرمانده ۱۷ ساله»؛ روایت زندگی شهید حمیدرضا محمدی فرمانده تخریب لشکر ۱۷ علی بن‌ابی‌طالب (ع)» نوشته اعظم ایرانشاهی چندی پیش توسط انتشارات حماسه‌یاران منتشر و زمستان ۱۴۰۱ به چاپ دوم رسید.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «فرمانده ۱۷ ساله»؛ روایت زندگی شهید حمیدرضا محمدی فرمانده تخریب لشکر ۱۷ علی بن‌ ابی‌طالب (ع)» نوشته اعظم ایرانشاهی چندی پیش توسط انتشارات حماسه‌یاران منتشر و زمستان ۱۴۰۱ به چاپ دوم رسید.

شهید حمیدرضا محمدی متولد سال ۱۳۴۴ در محلات است که با شروع جنگ تحمیلی در حالی‌که در مقطع سوم دبیرستان تحصیل می‌کرد به جبهه رفت. اما برای رسیدن به هدف مشترکش با دوستان و همکلاسی‌ها با مشکل مخالفت بزرگترها و فرمانده‌ها روبرو شد. اما در نهایت با دستکاری شناسنامه و کارهای دیگر موفق شد برای طی دوره آموزش نظامی راهی تهران و سپس جبهه شود. البته ورود به جبهه به این‌راحتی هم نبود و پس از آموزش هم محمدی و دوستانش مدتی را پشت جبهه گذراندند. آن‌ها سپس وارد گروه جنگ‌های نامنظم و چریکی شهید چمران شدند.

محمدی پس از شهادت شهید چمران به محلات برگشت و مدتی بعد دوباره راهی جبهه شد. در عملیات طریق‌القدس مجروح و به عقبه منتقل شد و پس از بهبود دوباره به جبهه برگشت. او دوباره مجروح شد و پس از درمان به جبهه بازگشت و این‌بار در یگان مهندسی رزمی مشغول شد. اتفاق مهم در زندگی این‌شهید انتصابش به عنوان فرمانده بخش تخریب لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب است که به‌خاطر سن کم و ۱۷ ساله بودنش، برای خیلی از رزمندگان قابل قبول نبود اما با دیدن تبحر و تخصص او متوجه درستی این‌انتخاب شدند.

این‌شهید سرانجام در ۱۱ مرداد ۱۳۶۳ در عملیات والفجر ۳ به شهادت رسید. کتاب «فرمانده ۱۷ ساله» با محوریت زندگی شهید محمدی، ۳ فصل اصلی دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از «روایت‌های خانوادگی»، «روایت‌های جنگ»‌ و «روایت‌های ماندگار».

در فصل روایت‌های خانوادگی، مخاطب با این‌عناوین و خاطره‌ها روبروست: «حمیدِ ما،‌ حمید آن‌ها»، «سلام ای قدکمانی زینب»، «به نازکی شکوفه‌های گیلاس» و «دویدم و دویدم، یک عمر دیر رسیدم».

در فصل دوم هم که دربرگیرنده «روایت‌های جنگ» است، مخاطب با این‌عناوین روبروست: «این‌نامه را نویسنده بخواند»، «رفیق‌های در آغوش هم گریسته»، «ما خراب‌کارها!»، «چندخط احترام نظامی، برای فرمانده جوان»‌، «برادرجان»، «عروسی خوبان»، «از دسته‌گل‌هایی که به آب دادیم»، «سلفی با شهدای دهه هشتادی»، «ردپایی روی سیمان خیس»، «آیه‌های ریخته» و «آن‌کلاهِ دست‌باف، عاقبت به خیر شد».

سومین‌فصل کتاب هم که «روایت‌های ماندگار» را شامل می‌شود، دو عنوان و خاطره «با قیافه‌ای گرفته از آنجا آمدیم» و «اگر به تو نرسم چه کنم؟» را شامل می‌شود.

کتاب پیش‌رو پیوستی هم دارد که ۲ بخش «زندگی شهید حمیدرضا محمدی در یک‌نگاه» و «اسناد و تصاویر» را در بر می‌گیرد.

انتهای پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha